یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۰۳

زیبا سازی وبلاگ

معمولا وقتی به دیــدار پدربزرگم می‌روم، دوست دارد بنشیند و ساعت‌ها نصیحتم کند و پشت‌بند هر کلامش بگوید باباجان سیــگار نکش!.
دستی به مـوهایم می‌کشم و با خنده‌ی زیرکانه‌ای می‌پرسم: بابابزرگ از پاییـز چه خبر؟!
به آرامی سرش را بر می‌گرداند و اشک غلتیده از گوشه‌ی چشمش را پاک می‌کند و با حسـرت می‌گوید: بگذار سیــگارم را روشن کنم آنوقت با تو تا صبح در مورد پاییز حرف خواهم زد.
می‌گویم: پس بابابزرگ لطفا دو نخ!!

★صمیم ع اسمعیلی

زیبا سازی وبلاگ

صفحه اصلی

اینستاگرام

دکلمه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.