۱۸:۴۶
پنجشنبه ۲۳ بهمن ۹۹
✰ آرزو
میگفت قدم خواهم زد با تو
در شب
باورت خواهم کرد
در باران
تا جایی با تو خواهم بود
که ماه بهانهی فردا بگیرد
و ستاره در آغوش آسمان از هوش برود
میگفت قدم خواهم زد با تو
در شب
باورت خواهم کرد
در باران
تا جایی با تو خواهم بود
که ماه بهانهی فردا بگیرد
و ستاره در آغوش آسمان از هوش برود
آه اکنون...
اکنون باران میبارد
فقط آرزو میکنم
از پشت سر صدایم کند
برگرد...
هوا سرد است
★صمیم ع اسمعیلی
از کتاب: امتداد سکوت