۰۰:۲۶
سه شنبه ۰۷ بهمن ۹۹
عمریست بیقراریم، تا به قرار آمدیم
عمریست پی کاریم، تا که به کار آمدیم
ما در خزان بودیم، در برف و بار بودیم
از برف و یخ گذشتیم، تا به بهار آمدیم
از سنگ و خار گذشتیم، بیمی نبود بلغزیم
ما عزم کوه کردیم، تا که به غار آمدیم
ما بی نشان بودیم، عمری نهان بودیم
در پی نام رفتیم، تا با هوار آمدیم
ما هم غریب بودیم، از غم نصیب بودیم
راهها بسی برفتیم، تا به دیار آمدیم
ما بیخیال بودیم، در پی حال بودیم
روزها بسی شمردیم، تا به شمار آمدیم
ما هم ثمر نداشتیم، ز کس خبر نداشتیم
در پی عدل رفتیم، تا که به بار آمدیم
★صمیم ع اسمعیلی